ارمان ارمان ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

ارمان عشق من و باباش

اخرین روز سال 90

به نام خدا اخرین روز سال 90 هستش و کم کم داره زمین از خواب زمستونی بیدار میشه و دوباره جون میگیره دوباره گلها در میان و درختا شکوفه میزنن و پسر نازنینم اولین بهار زندگیشو لمس میکنه خدایا شکرت .خدایا هزاران بار شکرت به خاطر این همه نعمت های فراوان و خدایا شکرت که امسال به خانواده ما ارمان رو اضافه کردی ............. امسال بهار رنگ و بوی دیگه ای داره چون امسال جشن اومدن بهار رو با کسایی میگیرم که خیلی دوسشون دارم و البته با فرشته زیبایی که خدا بهم هدیه داده ادرمان من زیباتترین و شیرین ترین سن رو داره فکر میکنم الان دیگه اوج شیرینی یک بچه باشه اینقدر مهربونه که به همه میخنده و توی خیابون یا مغازه و هر جایی که برای خرید رفتیم کلی ...
29 اسفند 1390

ارمان و مسابقه نی نی لخت

سلامممممممممممممممم جیگر مامان امروز صبح از خواب که پاشدی  گفتم بهترین فرطت برای عکس گرفتن از شماست  برای مابقه نی نی کوچولوهای پائیزی که موضوع نی نی لخت وپوشک بود منم شما رو لخت کردم و ازت عکس انداختم گلم ههههههههههه خدا کنه این عکس کار دستمون نده و شما سرما بخوری گلکم الهی قربون اون لبخندت برم که همیشه روی لبات هست خوش اخلاق منننننننننننننننننننننن ١٠٠٠ تا بوس برای گل مامان ...
22 اسفند 1390

ارمان و اخرین روزهای سال 90

به نام خدا سلام ارمان نازنین من دیگه روزهای پایانی سال ٩٠ با سرعت برق و باد طی میشن و تو داری با سرعت هر چه تمام تر بزرگ میشی گلکمممممممم کاشکی میشد خاطرات این روزهارو  با تمام لذتش نگه داشت و هر وقت دیگه ازشون لذت برد ساعتا عین دقیقه ها و روزها عین یک ساعت سپری میشن انگار همین دیروز بود توی دلم بودی و داشتی تکون میخوردی و ارزوی دیدنتو داشتم عزیزکم درست پارسال همین موقع بود ومن تازه ١.٥ ماهم بود و تازه اول ویار هاملگیم همش به خودم میگفتم میشه این دوران زود بگذره و من نی نیمو توی بغلم بگیرمممممممم حالا تو کنارم هستی و من از تمام دقایق با تو بودن لذت میبرم ارمانممممممممممممم اینم یه عکس باز از خوابیدنت فرشته من بب...
21 اسفند 1390

دعوت کردن دوست جونای ارمان

سلام پسر گلمممممممممممم چند وقت پیش من دوستای شما رو که توی نی نی سایت باهاشون اشنا شده بودم  و از زمان حاملگی با ماماناشون صحبت میکردم  دعوت کردم  اقا ارمان خاله ارزو/بنیتا خانوم خاله گلاره/هانا خانوم خاله مریم وقتی اومدن خونه ما وقت ناهار ما شمارو گذاشتیم جلوی تلویزیون که بریم ناهار بخوریم و ما از شما عکس انداختیمممممممممم خیلی همگیتون جیگر شده بودین   ...
19 اسفند 1390

چند تا عکس از ارمان گلم

ارمان وقتی به دنیا اومد ارمان وقتی ١ ماهش بود گل درومد از حموم............ ارمان وقتی ٢ ماهش بود جیگر طلای من توی خوابم میخنده اینم یه دونه دیگه از عکسایی که توی خواب میخندی اینم دست کوچولوهای فسقلی من ببین یه روز این دستای کوچولورو با قدرت نگه داشتم که خدایی نکرده زمین نخورههههه ایشالا این دستا روزی دست قدرتمندی بشه که بتونه دستای من و باباشو بگیره و مواظبمون باشهه     ارمان گلی وقتی برای خرید رفته بودیم واقا ٣ ماهشون بود اوووووووووووووووووووه ببین چه اخمی کرده  اینم ارمان روروئک سوار   ...
19 اسفند 1390

بدون عنوان

ای ناز مامان  همش دست کوچولوت توی دهنته عزیزکم هر رقتم میخوایم ازت عکس بندازیم چشمات به حالت تعجب گرد میشه قربون اون تعجبت برم   ...
19 اسفند 1390

خونه تکونی شب عید

سلامممممممممممممم عشقم سلام عمرممممممممممممممم ارمان گل من امسال توی خونه تکونی شب عید شرکت کرد  البته با آروم بودنششششششش من و بابا مهدی هم حسابی خونه رو واسه عید اماده کردیم امسال میخوایم سه نفری کنار سفره هفت سین بشینیممممممممممم هوراااااااااااااااااااااااااا سال 90 خیلی برای من سال خوبی بود و ازخدای مهربون خیلی متشکرم که اینقدر به خانواده ما لطف کرد و این گل ناز رو به ما هدیه داد تا در کنارش خوشبختیمون دوچندان بشه .......... خدایا شکرتتتتتتتتت یه اس ام اس قشنگ گرفتم که یه شعر زیبا بود میخوام اینجا برات بنویسم گل من زندگی بافتن یک قالی ست نه به آن نقش و نگاری که خودت میخواهی نقشه را اوست که تعیین کرده تو ...
15 اسفند 1390

واکسن 4 ماهگی ارمان

سلامممممممممممم پسر نازم هفته پیش واکسن ٤ ماهگیتو زدیم عزیزکم و شما ٢ روز تب کردی و حدود ٧٢ ساعت درد داشتی منم همراه مامان ناهید و اقا پدری بیدار بودیم و همش شمارو بغل میکردیم چون وقتی حتی برای ١ لحظه شما رو روی تخت میز اشتیم شما از درد گریه میکردی الهیییییییییییییییییییییییییییییی گل من قربونت بشم گلکم وقتی تو درد داشتی منم تمام وجودم درد داشت.. وقتی تو تب کردی منم بدنم از شدت تب میسوخت  شاید برای تو این درد زیاد نبود ولی برای من ................. گریهههههههههههههههههههههه اینقدر با تو درد کشیدم که تمام هفته مریض شدم گل من تازه مفهوم مادر بودنو درک کردم تازه فهمیدم وقتی میگن باید مادر بشی تا بفهمی یعنی چییییییییییییییییییییی ...
13 اسفند 1390

4ماهگی ارمان

به نام خدا سلامممممممممممممم پسر گلمممممممممممم امروز شما 4 ماهت تموم میشهههههههههه پسرم دیگه بزرگ شده هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا عزیزم قشنگترین لحظه های زندگی من و اقا پدری در کنار شما رقم خورده پسرم حالا دیگه یواش یواش دستشو میاره بالا و اشیا رو میگیره راستییییییی ثمره عمرم داره از بالا دوتا دندون در میارهههههههههههههههههههه دیگه اقا ارمان میخواد غذا بخوره هورااااااااااااااااااااااااااااااااا پسرم این روزا خیلی دستشو توی دهنت میکنی و حسابی همه جای خونه رو با اب دهنت ابیاری میکنی هههههههههه  و منم با دندونی لثه های قشنگتو ماساژ میدم تا کمتر اذیت بشی قربونت برم  ...
4 اسفند 1390

فردا مامان ارمان دانشگاه میرود

به نام خالق یکتا   سلام گل پسرممممممممممممممممممممم من فردا دانشگاه میرم و تو هم پیش مامان ناهید قرار هستش بمونی برات توی این دو روز ١٦٠ سی سی شیر دوشیدم و فریز کردم امید وارم برات کافی باشه گلکم  فردا من زود میرم و بر میگردم پسملی منننننننننننننننننن من مطمئنم بهت خوش میگذره و چون توی این چند روز دیدم که شیشه هم خوردی خیالم راحت شد من شما رو اول به خدا میسپرم و بعد به مامان ناهیدفندقم   ...
2 اسفند 1390